جدول جو
جدول جو

معنی باب الجنه - جستجوی لغت در جدول جو

باب الجنه
(بُلْ جَنْ نَ)
لقبی است برای شهر قزوین:...احادیث بسیار که در فضیلت آن بقعه وارد است و مشهور است و در تدوین رافعی مسطور، منها عن جابر بن عبدالله الانصاری رضی الله عنه قال النبی صلی الله علیه وآله: اغزوا قزوین فانه من اعلی ابواب الجنه. و بدین سبب او را باب الجنه خوانند. (از نزهه القلوب چ لیدن ص 56) :... امیر جلال الدین فیروزشاه گفت که در این اوقات که شیخ بهاءالدین عمر از سفر حجاز بدارالسلطنۀ هرات رسید، چنین فرمود که در باب الجنه قزوین بر سر تربت زبده السالکین شیخ احمد غزالی بر ما چنین ظاهر گردید... (حبیب السیر چ اول طهران جزو سیم از ج 3 ص 205)
لغت نامه دهخدا
باب الجنه
مینو در (مینو دریا باب الجنه قزوین تهران چاپ دانشگاه اردیبهشت 1337)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُلْ جِ)
یکی از دروازه های شهر رقه بوده است. (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع). دروازه ای از دروازه های شهر حلب، که عیسی بن سعدان الحلبی ذکر آنرا آورده است. رجوع به معجم البلدان شود. باب الجنان محله ایست بحلب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ هََِ)
موضعی در ماوراءالنهر:... پس بفرمود ملک مظفر ابوصالح تا علمای ماوراءالنهر را گرد آوردند از شهر بخارا چون فقیه ابوبکر بن احمد بن حامد وچون خلیل بن احمد السجستانی و از شهر بلخ ابوجعفر بن محمد بن علی و از باب الهند فقیه الحسن بن علی مندوسی را... (ترجمه تفسیر طبری بنقل سبک شناسی ج 2 ص 16)
لغت نامه دهخدا
(بُنْ نَ)
موضعی در مدینه: مغیره که او را ’ادهی العرب’ گفتندی گفت: زنهار که با علی (ع) بیعت مکنید و دیگری را اختیار کنید که کفایت است رسالت در بنی هاشم، تا ایشان بسقیفه رفتندو بر ابوبکر ابوقحافه بیعت کردند و فاطمۀ زهرا روزبیعت به باب النجد آمد و گفت... (کتاب النقض ص 28)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ ؟)
دروازه ای به بغداد. (عیون الانباء ج 1 ص 303)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ عِ لَ)
یکی از چهار در دیوار شمالی مسجد حرام:...چون از آن (باب الوسیط) بگذری سوی مشرق باب العجله است بیک طاق،... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 106)
لغت نامه دهخدا
(بُدْ دِ لَ)
یکی از چهار دروازۀ شهر آمد: و چهار دروازه بر این شهرستان (آمد) است همه آهن بی چوب هر یکی روی بجهتی از جهات عالم. شرقی را باب الدجله گویند... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 11)
لغت نامه دهخدا
(بُ ل حِطْ طَ)
یکی از درهای بیت المقدس است...: و دری دیگر است در بیت المقدس همچنین در زمین برده که آنرا باب الحطه گویند و چنین گویند که در آن است که خدای عز و جل بنی اسرائیل را بدین در فرمود در رفتن بمسجد. قوله تعالی: ادخلوا الباب سجداً و قولوا حطهنغفر لکم خطایاکم و سنزید المحسنین. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 39). و مؤلف عقدالفرید آرد: و در قرآن چنین آمده است: ’و قولوا حطه’ که مقصود لااله الا اﷲاست. ولی بنی اسرائیل ’حنطه’ گفته اند در حالی که تمسخر می کردند ازین رو خداوند آنانرا بموجب این کفر لعنت کرده. (عقدالفرید چ مصر 1359 هجری قمری ج 7 ص 298)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ حُ رَ)
موضعی در دارالخلافۀ بغداد بوده است و آن سرایی باشکوه دارای بنیانی شگفت انگیز بود و در آنجا بوزیران خلعت می بخشیدند و در مواقع تبریک و تهنیت گرد می آمدند. نخستین کسی که این بنا را بنیاد نهاده امام المسترشد باﷲ ابومنصور الفضل بن امام مستظهر باﷲ بوده است. (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع) (عیون الانباء ج 1 ص 171)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ)
دروازه و کویی در قرطبه یا بطلیوس. (عیون الانباء چ 1299 هجری قمری ج 2 ص 43)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ لاه)
یکی از چهار دروازۀ حلب: حلب را شهری نیکو دیدم بارۀ عظیم دارد...قلعۀ عظیم همه پرسنگ نهاده بقیاس چند بلخ باشد همه آبادان و بناها بر سر هم نهاده و آن شهر باجگاه است میان بلاد شام و روم و دیار بکر و عراق... چهار دروازه دارد:باب الیهود، باب اﷲ، باب الجنان، باب الانطاکیه... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 12، چ برلین ص 84)
لغت نامه دهخدا
درخدا، در رحمت الهی: سامری را آن هنر چه سود کرد کان فن از باب الهش مردود کرد. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار